وعشق... یادگاری که در این گنبد دوّار بماند
و قلب بی فروغ اتاق ها ورم کردست تنور مضحک دنیا اجاق ما را برد و نان سفره ی شب را کسی نیاوردست به طعم ترش لبانم گناه جاری نیست خلاصه اینکه هنوزم انار ما زردست دلم گرفته ازاین شعرهای بی تصویر غزل به حبسیه گفتن ...هجا هجا دردست ببین به کوچه ی خوابت نگاه ما را .... هست ؟ غمی نبوده اگر نیست کوچه نامردست
نظرات شما عزیزان:
بیا به خانه ام امشب که کوچه بی مردست